تو صف ایستاده بودم که با صدای "آقا" گفتن یک خانم متوجه دو خانم محجبه شدم.
آدرس یک خیابان را میپرسیدند ولی چه پرسیدنی؟! آنقدر با حیا آدرس را پرسیدند و جواب را شنیدند که زمان زیادی طول کشید تا کل موضوع را در ذهنم جمع و جور کنم.
خیلی وقت بود که این همه حیا یکجا ندیده بودم.
اصلا فراموشم شده بود میتواند این همه حیا در وجود یک زن دید.
افسوس چند سالی بودن در تهران و فضای دانشگاه و ... خیلی چیزها را از یادم برده است.