دست دل نوشته

دست نوشته‌هایی برای دل خسته

دست دل نوشته

دست نوشته‌هایی برای دل خسته

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

تو صف ایستاده بودم که با صدای "آقا" گفتن یک خانم متوجه دو خانم محجبه شدم.

آدرس یک خیابان را میپرسیدند ولی چه پرسیدنی؟! آنقدر با حیا آدرس را پرسیدند و جواب را شنیدند که زمان زیادی طول کشید تا کل موضوع را در ذهنم جمع و جور کنم.

خیلی وقت بود که این همه حیا یکجا ندیده بودم.

اصلا فراموشم شده بود میتواند این همه حیا در وجود یک زن دید.

افسوس چند سالی بودن در تهران و فضای دانشگاه و ... خیلی چیزها را از یادم برده است.

  • سجاد جلالی

ای معنی نامه‌ی چهارم!

هم اشکم درد و داغ مردم!

من چون چر هیب جان نگارم

نادیده ترا چسان نگارم

من خود کیم ای کویرزاده!

از ماتمیان یکی پیاده

آنان که سپهر سار بودند

بر گرده‌ی غم سوار بودند

امروز مترجمان خاکند

سیلی خور فتنه‌ی هلاکند

با داغ تو شیر آسمان سار

من ماندم و حسرتی گرانبار

من ماندم و ماتمی جگر کاو

زخمی لب تشنه‌ی تبر کاو

آبم چون زهر می‌گدازد

بادم چون تیغ می‌نوازد

آهم شمشیر آب‌دیده

اشکم سیل خراب دیده

آنم بر فرق و این به دامان

آن دود دل , این گدازه‌ی جان

با داغ نشسته ام به یاسا

های ای دل گریه کن میاسا


بخشی از شعر یوسفعلی میرشکاک در سوگ شهید حسن شاهچراغی

از کتاب زخم بی بهبود

 این هم مختصری در مورد شهید:

http://rasekhoon.net/Mashahir/Show-901233.aspx

  • سجاد جلالی